به گزارش شهرآرانیوز؛ آیتا... میرزاجوادآقا تهرانی جزو شخصیتهای برجسته و تأثیرگذار حوزه علمیه مشهد بود که زندگیاش، تجلی پیوند عمیق میان علم، عمل، اخلاق و مردمداری بود. او نهتنها در علوم دینی صاحبنظر بود، بلکه در تهذیب نفس و تربیت اخلاقی شاگردان، جایگاهی ممتاز داشت. بسیاری از اهل علم و طلاب، او را «معلم اخلاق» مینامیدند؛ لقبی که نه از روی تعارف، بلکه از سر حقیقتی جاری در رفتار و گفتار او بود.
او در خانوادهای متمول و مذهبی در تهران به دنیا آمد، اما هیچگاه ثروت و رفاه را به رخ نکشید. زندگیاش ساده، بیتکلف و آمیخته با زهد بود. خانهاش در مشهد، محل رفتوآمد طلاب، فقرا و مردم عادی بود. او با همه با روی باز برخورد میکرد و هیچگاه خود را از مردم جدا نمیدانست. این روحیه مردمی، یکی از دلایل محبوبیت و احترام عمیق مردم مشهد به آیتا... بود.
در عرصه علمی، میرزاجوادآقا تهرانی از شاگردان برجسته حوزههای علمیه قم و نجف بود. در نجف از محضر بزرگانی، چون آیتا... محمدتقی آملی بهره برد و پس از بازگشت به ایران، در مشهد اقامت گزید و به تدریس، تألیف و تربیت شاگردان پرداخت. درسهای اخلاق او در مدرسه نواب مشهد، سالها محل تربیت نفوس مستعد بود. او در این جلسات، نهتنها از آیات و روایات بهره میبرد، بلکه با مثالهای ملموس و تجربههای شخصی، مفاهیم اخلاقی را برای شاگردانش قابلفهم و کاربردی میکرد.
یکی از ویژگیهای برجسته آیتا...، نگاه نقادانهاش به عرفان مصطلح بود. با آنکه خود اهل سلوک و معنویت بود، با انحرافات فکری برخی جریانهای عرفانی مخالفت میکرد. او معتقد بود که عرفان حقیقی باید در خدمت دین و عقل باشد، نه در تقابل با آن. در کتاب «عارف و صوفی چه میگویند؟» بهتفصیل به نقد عرفانهای انحرافی پرداخت و تلاش کرد مرز میان حقیقت و خیال را روشن سازد.
در عرصه اجتماعی و سیاسی، میرزاجوادآقا تهرانی حضوری فعال، اما مستقل داشت. سال۱۳۵۸، بهعنوان نماینده مردم خراسان در مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نقش ایفا کرد. با این حال، هیچگاه خود را درگیر جناحبندیهای سیاسی نکرد و استقلال حوزه علمیه را پاس داشت. رابطهاش با امامخمینی (ره)، رابطهای برپایه احترام و دغدغههای مشترک دینی بود. او از انقلاب اسلامی حمایت کرد، اما همواره بر حفظ استقلال روحانیت تأکید داشت.
ازجمله آثار مکتوب وی میتوان به «بررسی در پیرامون اسلام» (در رد افکار احمد کسروی)، «بهایی چه میگوید؟» (نقد بهائیت)، و «میزانالمطالب و آیین زندگی» (درسهایی از اخلاق اسلامی) اشاره کرد. این آثار نشاندهنده عمق اندیشه، دغدغههای فرهنگی و تلاش او برای دفاع از اسلام در برابر هجمههای فکری زمانه است.
میرزاجوادآقا تهرانی دوم آبان۱۳۶۸ در مشهد دار فانی را وداع گفت و در بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شد. اما میراث معنوی و فکری او همچنان در دل شاگردان، آثار مکتوب و خاطرات مردمی که با او زیستهاند، زنده است. او نمونهای از عالمی ربانی بود که در عین پایبندی به سنتهای دینی، نگاهی روشن و نقادانه به تحولات زمانه داشت و همواره درپی اصلاح، تربیت و هدایت جامعه بود.
در روزگاری که نیاز به الگوهای اخلاقی و معنوی بیش از پیش احساس میشود، بازخوانی زندگی و شخصیت میرزاجوادآقا تهرانی میتواند چراغ راهی برای نسل امروز باشد؛ نسلی که در جستوجوی صداقت، سادگی، علم و معنویت است. او نهتنها یک استاد، بلکه یک راهنما، یک پناه و یک الگو برای زیستن بود.
یکی از شاگردان ایشان نقل میکند که آیتا... تهرانی بهشدت از تعارفات بیجا و القاب پرطمطراق پرهیز میکرد. وقتی کسی در نامهای او را با عنوان «حضرت آیتا... العظمی» خطاب کرده بود، ایشان با ناراحتی گفت: این القاب را برای من ننویسید. من نه آیتا... هستم و نه عظمی. فقط یک طلبهام.
ایشان در پاسخ به استفتائات دینی، دقتی مثالزدنی داشت. گاهی برای یک سؤال ساده، ساعتها مطالعه و با چند نفر از علما مشورت میکرد تا مبادا پاسخ او موجب گمراهی یا اشتباه شود. یکی از نزدیکانش میگوید: پاسخ دادن برای ایشان مثل نوشتن حکم دادگاه بود؛ بادقت، بامسئولیت و با ترس از خدا.
در یکی از خاطرات آمده است که روزی مادری با فرزند خردسالش به دیدار آیتا... آمد. کودک، بیقراری میکرد و مادر شرمنده بود. آیتا... تهرانی کودک را در آغوش گرفت و گفت: این گریهها صدای زندگیاند. خانهای که صدای کودک در آن نباشد، بوی مرگ میدهد.
ایشان در یکی از جلسات درس گفته بود: در دوران جوانی، دچار تردیدهایی شده بودم. نمیدانستم راه درست کدام است تااینکه با نهجالبلاغه انس گرفتم. کلمات امیرالمؤمنین (ع) مثل نوری در تاریکی بودند. نهجالبلاغه مرا نجات داد.
یکی از طلاب جوان که دچار مشکلات مالی شده بود، بیآنکه چیزی بگوید، روزی پاکتی دریافت کرد که در آن مبلغی پول بود. هیچ نامی روی پاکت نبود. بعدها فهمید که این کمک ازسوی آیتا... تهرانی بوده است. وقتی از ایشان تشکر کرد، آقا فقط لبخند زد و گفت: اگر نامم را میدانستی، ثوابش کم میشد.
در سفرهای زیارتی یا تفریحی، آیتا... تهرانی هیچگاه از مباحث علمی غافل نمیشد. در مسیر مشهد به نیشابور، با همراهانش درباره تفاوت فلسفه اسلامی و فلسفه غربی بحث میکرد و میگفت: تفریح، یعنی آرامش ذهن، و ذهن من با علم، آرام میگیرد.
این خاطرات، فقط گوشهای از زندگی پرنور و پرمعنای آیتا... میرزاجوادآقا تهرانی است. او نهتنها عالمی برجسته، بلکه انسانی کامل بود که در هر لحظه از زندگیاش، به تربیت، خدمت و بندگی خدا مشغول بود.